ب) فضیلت قناعت و رذیلت اسراف)
1- قناعت فضیلتی مهم
یکى از مهمترین فضایل اخلاقى براى یک کشور قناعت است، و اگر امروز ما در برخى زمینهها دچار مصیبت هستیم، بهخاطر این است که این اخلاق حسنهى مهم اسلامى را فراموش کردهایم.(11/09/1383)
2- فرهنگ انقلاب اسلامی فرهنگ قناعت
در دوران اول انقلاب، شما ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدت کوتاهى، تغییرات اساسى در خلقیات خودشان احساس کردند: گذشت در بین مردم زیاد شد؛ آز و طمع کم شد؛ همکارى زیاد شد؛ گرایش به دین زیاد شد؛ اسراف کم شد؛ قناعت زیاد شد -فرهنگ اینهاست؛ فرهنگ اسلامى اینهاست.(21/05/1371)
3- قناعت سرافرازانه
بنده ملت ایران را به «ریاضت» دعوت نمىکنم. بحمدالله ما احتیاجى به این نداریم که ملت خودمان را به ریاضت، دعوت کنیم. فضاى غمآلود ریاضت، از زندگى این مردم دور باد! من مردم را به «قناعت» دعوت مىکنم؛ قناعت سرافرازانه، قناعت انسان عاقل و خردمندى که مىداند آیندهى خود را با قناعت تأمین مىکند و زندگى و روال اقتصادى کشور را تسهیل و به مسؤولین کمک مىکند که بتوانند تدابیر صحیح را در کار ادارهى مملکت اعمال کنند.(1/01/1377)
4-قناعت فریضه اجتماعی
اگر واقعا وضع اقتصادى ملتى آشفته است، باید چه کار کند؟ بایستى به خودش سختى بدهد. آنها براى اینکه مبادا تبلیغاتشان موجب شود کسانى به فکر بیفتند که به خودشان سختى دهند و اگر مشکلى هم در کار اقتصادى هست، از بین برود، تبلیغات مىکنند که «در ایران، فلان کسان مىخواهند مردم را به ریاضت اقتصادى دعوت کنند!» به قول معروف، پیش مىافتند که پس نیفتند! یعنى حرفى مىزنند که کسى در این مملکت جرأت نداشته باشد مردم را به قناعت دعوت کند که مبادا بگویند «ریاضت اقتصادى»!(1/1/1377)
5-اسراف لجنزار است
اسراف، یک لجنزار است. ریختوپاش مالى، یک وسوسهى شیطانى است. وقتى که شما به برکت هدایت الهى، علىرغم سنگاندازیهاى دشمنان، مثل یک موجود فعال، بانشاط و جوان، سرپا قرار گرفتهاید تا بتوانید زندگى را نو کنید و از منابع عظیم ثروت در این کشور استفاده کنید، آنجا شما باید ببینید چه چیزى اندک ضررى مىزند؛ دیگر آن را انجام ندهید. اسراف، پرداختن به مصارف زیادى و طمعکارى بعضى از قشرها در به دست آوردن درآمدهاى نادرست و ناسالم، از این قبیل است. اینها نباید باشد.(3/1/1374)
6-مسرفین، برادران شیطانند
جملة «ان المبذرین کانوا اخوان الشیطان» تعلیلی است بر نهی از تبذیر، و معنایش این است که اسراف مکن زیرا که اگر اسراف کنی از مبذرین- که برادران شیطانند- خواهی شد. و گویا وجه برادری مبذرین و اسراف کنندگان با شیطانها این باشد که اسرافکاران و شیطان از نظر سنخیت و ملازمت مانند دو برادر مهربان هستند که همیشه باهمند، و ریشه و اصلشان هم یک پدر و مادر است همچنان که آیة شریفة «و قیصنا لهم قرناء»، و آیة «احضروا الذین ظلموا و ازواجهم» (که مقصود از ازواج در اینجا همان قرناء در آیه قبلی است) و آیة «و اخوانهم یمدونهم فی الغی ثم لایقصرون» همین معنا را میرساند. و از همینجا معلوم میشود که تفسیر آن مفسر که آیه را به قرین و دوستان شیطانها، تفسیر کرده بهتر است از تفسیری که دیگری به معنای اتباع و پیروان شیطان گرفته است.
و مراد از کلمة شیطان در جملة «و کان الشیطان لربه کفوراً» همان ابلیس است که پدر شیطانها است، و شیطانها ذریه و قوم و قبیلة او هستند، بنابراین، لام «شیطان» لام عهد ذهنی است و همچنین میشود لام را لام جنس بگیریم که مراد از شیطان، جنس شیطان باشد و به هر حال کفر ورزیدن شیطان نسبت به پرودگار خود از این جهت است که او نعمتهای خدا را کفران نموده و آنچه از قوه و قدرت و ابزار بندگی از جانب خدا به او داده شده، همه را در راه اغواء و فریب بندگان خدا و وادار کردن آنان به نافرمانی و دعوتشان به خطاکاری و کفران نعمت مصرف میکند.
و از آنچه گذشت این معنا روشن گردید که چرا اول شیطان را به صیغه جمع (شیاطین) و بعداً به صیغه مفرد (شیطان) آورد، آیة کریمه ابتدا خواسته بفهماند که هر اسراف کنندهای برادر شیطان خویش است، پس همة اسرافکاران برادران شیطانهایند.(المیزان، ج13، ص112)
7- اسراف بیماری اجتماعی
اسراف یک بیماری اجتماعی است.